lundi 7 mars 2011

خاطرات موسیقی۱۴


بعد جند ماهی زندگی در تهران و رفتن به کلاسهای مختلف ،از سفارت فرانسه باهم تماس گرفتن و گفتن برم اونجا . رایزن فرهنگی در اون ملاقات به من گفت مسئله بورس منتفی است ولی پذیرشی از دانشگاه برات گرفتیم و اگر میخوایی بری فرانسه برای ادامه تحصیل هزینه هاش رو باید خودت بپردازی و کمک هزینه ای نخواهی داشت و همچنین قبل از حرکت هم باید چند هزار فرانکی توی حساب بانکیت باشه.
من اون موقع توی هزینه تهران مونده بودم و چه برسه چند هزار فرانک و خرج پاریس و بلیط و غیره.
رفتن به فرانسه منتفی شد و من هم همچنان دنبال کار موسیقی بوشهر و دمام زدن و نی انبان نواختن.
به بوشهر رفتم و بچه های گروه اولمون بی فعالیت بودند و هر کسی مشغول زندگی و درس مشقش شده بود.و کار موسیقی محلی و فعالیت گروه خوابیده بود.ولی عباس شاپیری یک گروه موسیقی تشکیل داده بود توی بوشهر اما از بچه های گروه ما کسی در اون گروه نبود.
من با ابن رومی و علیشرفی تماس گرفتم و اونها رو دعوت کردم به کار مجدد و همینطور از جعفر بردک نیا و عبدالرحیم کرمی و رستم پسر علیشرفی.
برای جشنواره هفتم فجر تمرین کردیم و رفتیم به جشنواره .در این برنامه برای اولین بار از شروه خوان حرفه ای در کنسرت استفاده کردیم و بسیار عالی شد.
بعد از اون هم چند تا کنسرت در شهرهای مختلف با این ترکیب اجرا کردیم.
ارشاددیگه کاری به کارم نداشت و بلادی مدیر کل باهام رفیق شده بود و مرتب با من در تماس بود و ایده میداد ولی نه تحت عنوان امر کردن یا دستوردادن. بهم کمک میکرد برای ریشه یابی کلمات و واژه ها و معنی ترانه ها و همچنین جای تمرین در اختیارمون می گذاشت و روابط حسنه شده بود.می گفت دیگه ارشادنمیخاد گروهی داشته باشه و هر کسی خواست میتونه گروه درست کنه و ما هم اگر توانش رو داشته باشیم کمک می کنیم. از کمکهای بسیار خوبی که به من کرد یافتن ریشه کلمات در یذله معروف هلل یو هل یوسا بود که بد نیست درسی که از ایشون گرفت برای شما هم بگم که تا اندازه ای با فرهنگ بوشهر بیشتر اشنا بشین.
ما یذله خوانی جزو کارهای اصولی در گروهمون بوده و هست همراه با رقصیدن و دست زدن اون موقع من و ابراهیم ابن رومی یذله می خوندیم .یکی از یذله ها این بود هلل یوس هل یوسا که هنوز هم اجرا می کنیم.
این یذله مربوط میشه به سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ در بوشهر حکایت کارگران مزوری (کارگرانی که کار تخلیه و بارگیری می کنند در کشتیهای بزرگ که توی بوشهر بهش میگن غراب )
"مزوریها داستان سخت کار و مشقت و ظلمی که شرکت "هامبورگ امریکا" به نمایندگی شرکت" وانکهاوس
به اونها میکرده رو نقل میکنند و مخالفت با کار برای شرکت "وانکهاوس". "وانکهاوس "هم نام شرکت بوده هم نام مسئول شرکت که در بوشهر بوده به نام "رابرت وانکهاوس" که ظاهرا کنسول المان هم بوده.
در این یذله علاوه بر داستان مزوریها به کلمات و واژههای انگلیسی ،عربی ، افریقایی وایرانی بر میخوریم که قبل از دوستی با اقای بلادی نه من و نه دیگر دوستان معنی و مفهوم اونها رو نمی دونستیم و فقط میخوندیم و بسیاری از کلمات رو هم اشتباه ادا می کردیم . هنوز هم خیلی از دوستان اطلاع دقیقی از داستان ای یذله ندارند .مثلا اقای ریشهری در کتاب سنگستان این یذله رو نشان مبارزه مردم بوشهر با استعمار انگلیس دانسته در صورتی که هیچ جای متن اصلی یذله حرفی از انگلیس نیست یا جای دیگر به جای کلمه اسکراب نوشته اند اسکناس .
حالا یذله چی میگه(امیدوارم که دستا تون رو گرم کرده باشید برای همراهی با من و جواب هم قوی بدین تا یذله گرمی کنیم .انجایی که باید جواب بدین جلوش ج میزارم )
خ/صل علی النبی ج/ یاهو
هله هل یوسا
ناخدا عزیز توی حفیظ
ج/هلل یوس هل یوسا
دیربون گوتو سر کشید
ج/هلل یوس هل یوسا
جهاز جهاز جرمنن
ج/هلل یوس هل یوسا
سرتاسرش همه خنن
ج/هلل یوس هل یوسا
بیس جهازن صد بغل
ج/هلل یوس هل یوسا
علم زده بالای دکل
ج/هلل یوس هل یوسا
جهاز اومد برد جتی
ج/هلل یوس هل یوسا
ماییم سیاه و پاپتی
ج/هلل یوس هل یوسا
جهاز اومد نفع دزا
ج/هلل یوس هل یوسا
و کس کشی شکر دزا
ج/هلل یوس هل یوسا
ما میکشیم او از چهاب
ج/هلل یوس هل یوسا
نمیکنیم کار غراب
ج/هلل یوس هل یوسا
بس که کردیم اسکراب
ج/هلل یوس هل یوسا
جرمنی خونت خراب
ج/هلل یوس هل یوسا
چاس ما اشن
ج/هلل یوس هل یوسا
کار ونکهاوسن
ج/هلل یوس هل یوسا
موعاشق سه منورم
ج/هلل یوس هل یوسا
با پی پتی ری منورم
ج/هلل یوس هل یوسا
موسم باد لیمرن
ج/هلل یوس هل یوسا
چیف افیسر ری طفرن
ج/هلل یوس هل یوسا
منو بپا کبین چیف
ج/هلل یوس هل یوسا
تا پر کنیم زنبیل و کیف

 ترجمه یذله .
هله هل یوسا معنیش رو هنوز نمی فهمم.هر کس میدونه به من بگه ممنونش میشم.
در اینجا فقط کلمه هایی رو که فکر می کنم برای شما نامفهومه ترجمه می کنم.
bisبیس 
همون کلمه انگلیسی base
که در زبان بوشهری بیس گفته میشه و به معنی پایه کشتی
علم یعنی پرچم
جتی یعنی اسکله
نعف دزا یعنی به نفع دزدان
جرمنی یعنی آلمان
دیربون یعنی دوربین
گوتو یعنی بزرگ
حفیظ  یعنی دفتر کار کار همون کلمه انگلیسی
office  است
اسکراب کشیدن جسمی سخت مثل سمباده برای تمیز کردن و زنگ زدایی که همان کلمه انگلیسی 
scrubاست
چهاب یعنی چاه آب
غراب یعنی کشتی های بزرگ باربری 
چاس یعنی غذا
منور یعنی ناو جنگی
طفر یعنی پاشنه کشتی
کنین یعنی اتاق کشتی که همون کابین انگلیسی است
رابرت ونکهاوس کنسول المان 1904 در بوشهر و مسئول کمپانی ونکهاوس نماینده خطوط کشتیرانی هامبورگ امریکا در جنوب ایران
چیف آفیسر یعنی افسر ارشد کشتی که کلمه انگلیسی است
لیمر  از طوفان های محلی جنوب ایران که در فصل پاییز میاد و به باد سرخ هم مشهور هست
مو عاشق سه منورم یعنی من عاشق سه ناو جنگی هستم که منظور ناوهای ایرانی مظفری و ببر و پرسپولیس است اولین ناوهای جنگی ایران

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire